باز بعد از دو هفته کنترل کردن، لبمو کندم و خونریزی.
سطل آشغالم پُر دستمال خونی.
یادت میفتم که گفتی تو باید خون بندازی لبامو نه خودم. فعلا که دورم ازت، هم جسمی هم روحی، پس خبری نی.