0088
چرا من همیشه احساس گناه دارم حتی زمانی که واقعا هیچ کار اشتباهی انجام ندادم؟ حالا می گین شاید اشتباه انجام دادی و فکر می کنی اشتباه نبوده. نه! کاملا مطمئنم اشتباه نبوده، منطقی، وجدانی، هرجوری بهش نگاه کنی اشتباه نیست. مثلا چند روزه عذاب وجدان دارم که چرا دارم اکثر افکارمو می نویسم، مخصوصا راجب اکسم. حتی ناشناس، حتی خیلی به صورت محدود! چیز بدی هم ننوشتم تا الان، نه هیچوقت بدی گفتم نه جزئیاتی گفتم که نباید می گفتم. یا حتی چیزایی که راجب خودم می نویسم، برای اونا هم عذاب وجدان می گیرم انگار اشتباهه که راجب خودم بنویسم، احساس لخت بودن جلوی جمع بهم دست می ده. چرا اینجوریم؟ چرا وقتی عقلم می دونه کارم اشتباه نیست با اینحال بهم عذاب وجدان و استرس می ده. چرا نمی ذاره همین یه کاری که داره بهم کمک می کنه تو زمانای سخت ذهنمو آروم نگه دارم رو انجام بدم؟؟؟
مطمئنم یه روز انقدر زیاد می شه این حس که یا اکثر پست هارو پاک می کنم، یا رمز می ذارم، یا نظرات رو می بندم، یه کاری می کنم بالاخره. اینی هم که الان می خوام بگم رو بعدا پشیمون می شم نوشتم، همش حس می کنم اونی که نباید اینارو بخونه اینجارو به هر روش تخیلی ای هم که شده پیدا می کنه و میاد یقمو می گیره می گه چرا اینارو نوشتی؟ من حتی وقتی یه نفر مغزو روحمو داشت نابود می کرد و کلی هم بهم دروغ گفته بود و کارهایی که کرده بود و من خبر نداشتم خیلی زننده بود رو فهمیدم و خواستم خودمو دور کنم ازش، بازم عذاب وجدان داشتم!!!! اِه؟!؟!؟! دختر کسخلی؟؟؟ رسما هیچ جای کارِت اشتباه نیست که بخوای از همچین شخصی دوری کنی، چرا باید تو عذاب وجدان بگیری؟ چرا؟ یه دلیل بیار!!! سیم کِشی مغزم مشکل داره به شدت! نمی دونمم چجوری باید درستش کنم.
+ الان که فکر می کنم من اصلا برای خلاف و این داستانا ساخته نشدم، فکر کن کاری نمی کنم کلا در عذابم چه برسه مثلا خلافکار باشم، خودمو میرم لو می دم جرم نکرده ی رفیقامم گردن می گیرم. والا بخدا.